موقت خواهد بود...

ساخت وبلاگ

منطقی‌اش این بود که قوی باشم، همانطور که تا لحظه‌ی آخر قوی بودم. اما درست در همان لحظه‌ی آخر، همان لحظه‌ای که مامان مرا محکم به خودش فشرد و گفت مواظب خودت باش، درست توی همان لحظه چشمانم پر از آب شد. بعد آب هایش دانه‌دانه ریخت پایین و تمام بای‌بای‌ کردن‌های مرا اشکی کرد...

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 160 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 14:29

باید به خانه می‌رفتم و یک روز تمام را گریه‌ می‌کردم تا خوب شوم. پس به خانه رفتم  و یک روز تمام را گریه کردم تا خوب شدم. :) پ‌ن۱: وقتی بالاخره حس‌های خوب به سراغم می‌آید: [کلیک] پ‌ن۲: شوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی... مخصوصا آن‌ دوستانی که بی هیچ ادع موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 14:29

ظاهراً الان باید از قبولی در دانشگاه خوشحال باشم و از اینکه هی هر روز وسایل جدید برایم می‌‎خرند و حالا حتی قابلمه و تابۀ شخصی دارم، در پوست خود نگنجم؛ اما واقعیت اصلا شبیه این نیست! دارم از خستگی می‌میرم و هفت‌خوان رستمی که دانشگاه برای ثبت نام جلوی‌مان گذاشته کلافه‌ام کرده! اولش تعهدنامه بود و حالا رسیده به نمی‌دانم چی‌چی سلامت دانشجویان جدیدالورود و ثبت نام غیرحضوری خوابگاه و... . لطفا اگر از چ موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 13 مهر 1396 ساعت: 14:49

دلم هیئت رفتن می‌خواهد و چای روضۀ ارباب، دلم های‌های گریه می‌خواهد، نوشتن می‌خواهد، از آن نوشتن‌هایی که اشک از همه‌جاش می‌چکد، از آن نوشتن‌هایی که آرامم می‌کند. چه شده است مرا؟ راستی ارباب، صدای قدمت آمده و من هنوز نتوانستم بنویسم هنوز نتوانستم بنویسم... ❖کلاس‌ها از دوشنبه شروع می‌شود. یا باید عاشورای شهرم را بگذارم و با یک چمدان بغض بروم کرج، یا باید بمانم و در اولین کلاس‌های دانشگاهی‌ام نباشم.. موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 13 مهر 1396 ساعت: 14:49